۱۳۹۴ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

عیسی مسیح خداوندم

مرقس ۶ : ۵۶
عیسی به هر روستا یا شهر یا مزرعه‌ای که می‌رفت، مردم بیماران را در میدانها می‌گذاشتند و از او تمنا می‌کردند اجازه دهد دست‌کم گوشۀ ردایش را لمس کنند؛ و هر که لمس می‌کرد، شفا می‌یافت.
عیسی مسیح خداوندم
دیر زمانی بود که در این میدان افتاده بودم..! حال زارم را دیدی که چگونه سالها ناله و فغان میکردم. و تنها کافی بود تا دامن ردای تو را لمس کنم. زخمی از گناهانم ٬ دردمند و گریان ٬ عریان تر از گذشته ٬ نیازمندترین نیازمندان ٬ به یک اشاره تو ٬ که از ازل در پیشدانی خود دعوتم نموده بودی تا از میان مردگان برخیزم. دریغ از عمری که بی تو هدر کردم. اما اراده تو چنین بود تا در ساعت مقرر فرزند تو خوانده شوم.
اکنون ایمان دارم که تو یگانه شفا دهنده من هستی و دستانم بسوی تو متمایل گشته است. خوش آن دمی که دامن ردایت را لمس نمودم و وارث حیات جاویدان تو گشتم. حال در جلال و رنج‌های تو سهیم هستم. تنها نیازم ٬ مکاشفه زوایای وجود توست که با روح قدوس تو امکان پذیر است. پس یاری کن و مرا همچون پیمانه‌ای لبریز و تکان داده شده از روح‌القدس تبدیل نما ٬ زیرا در تنگی‌ها امیدم تنها به توست...
در نام عیسی مسیح
آمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر