۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ای خداوند ٬ خدایم

ای خداوند ٬ خدایم
روزگاری در اعماق وجودم ٬ صدایی شنیدم که مرا نهیب می‌زد :
بیائید نزد من ای همه زحمتکشان و گرانباران ٬ و من به شما آرامی خواهم داد...!
ای پدر قدوس ٬ تنها از لحظه‌ای که به این فراخوان تو لبیک گفتم ٬ قامتم راست شده و دیگر هیچ محکومیتی را نسبت به زندگی پیشین خود در وجودم احساس نمی‌کنم. و این از سر فیض و محبت بیکران تو بود. تو گناه را دوست نمیداری اما فیض تو بر گناهکاران همیشه جاری است.
عیسی مسیح ٬ خداوند مشیر ٬ کار خود را درباره من یکسره کن و مرا از پیکر گناه رهایی بخش. تو نور این جهان هستی ٬ پس طریق خود را در پیش روی من نمایان کن. ای پدر سرمدی ٬ قوت خود را که فوق از ادراک من است ٬ توشه راهم گردان تا بتوانم با تکیه بر تو ٬ از در تنگ عبور کنم.
ای وعده دهنده امین ٬ تو وعده دادی که به من آرامی خواهی داد. پس من با تمامی قوت ٬ امیدم را یکسره بر فیض تو نهاده و با هدایت روح قدوست گام بر می‌دارم ٬ تا آن هنگام که به روز هفتم و آرامی تو دست یابم.
چون بنام شایسته عیسی مسیح درخواست کردم ٬ با شکرگزاری دریافت میکنم.
آمین


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر