۱۳۹۴ مرداد ۲۲, پنجشنبه

لوقا ۱۸ : ۱

لوقا ۱۸ : ۱
«در شهری قاضی‌ای بود كه نه ترس از خدا داشت و نه توجّهی به خلق. در همان شهر بیوه‌زنی زندگی می‌کرد كه نزد او می‌آمد و از دست دشمن خود شكایت می‌کرد. قاضی تا مدّت زیادی به شكایت او توجّهی نكرد امّا سرانجام پیش خود گفت: 'درست است كه من ترسی از خدا و توجّهی به خلق خدا ندارم، امّا این بیوه‌زن مایهٔ دردسر من شده است و برای اینكه با اصرار و پافشاری خود مرا به ستوه نیاورد به داد او خواهم رسید.'» عیسی خداوند فرمود: «آنچه را قاضی بی‌انصاف گفت شنیدید. آیا خدا به دادخواهی برگزیدگان خود كه شب و روز به درگاهش تضّرع می‌کنند توجّه نخواهد كرد و آیا برای كمک به آنها شتاب نخواهد نمود؟ بدانید كه بزودی و به نفع آنان دادرسی خواهد كرد. امّا وقتی پسر انسان می‌آید آیا اثری از ایمان برروی زمین خواهد یافت؟»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر